برتر از خستگی(3)
برتر از خستگی(3)
شرح حال و سال شمار زندگانى سيد جمال الدين اسدآبادی
زيرا بين عيسويان و مسلمانان در اين زمينه مسایل و مشكلاتى بروز كرده بود .
عبده نيز از ورود سيد به مصر در سال 1286 ه ياد مى كند . (168)
سيد جمال الدين از پيش قصد داشت به مكه برود از تصميم خود بر مى گردد به عثمانى مى رود . ورود سيد به عثمانى در ماه رجب بوده است:
« در شهر رجب در شهر استنبول در قرب جامع فاتح در محل مكتب نشستهام . سنه 1286 ه . جمال الدين الحسينى . » (169)
سيّد افزون بر شهرت جهانى خيلى سريع در محافل علمى سياسى استانبول درخشيد . مطبوعات درباره جايگاه علمى و معنوى وى مقالاتى نشر دادند . از اين روى عالى پاشا مشتاق ديدار با اين مرد بزرگ روزگار شد . ديدار انجام گرفت (170) و عالى پاشا شديداً تحت تأثير سيّد قرار گرفت و علاقهمند به وى شد . سيّد به خاطر دانش و جذابيت قوى در بين وزرأ اعيان و اشراف نيز محبوبيتى ويژه يافت .
دكتر محمد عماره مى نويسد:
« سيد زمانى كه در عثمانى بود به آموختن زبان تركى پرداخت و بعد از شش ماه به خوبى از عهده آموزش آن بر آمد . » (171)
اين سخن دكتر عماره به دور از حقيقت است . همان گونه كه پيش از اين اشاره شد سيد جمال اهل اسدآباد همدان بوده و به تركى از كودكى آشنايى داشته است . گواه بر اين مطلب اشعار تركى موجود در دفتر يادداشتهاى اوست كه در افغانستان و هندوستان نوشته شده است . در دفتر سوم بيتى از اشعار تركى امير على شير نوائى آورده كه آن را در تاريخ شهر رجب المرجب 1286 (172) هنگام ورود به عثمانى فرا گرفته زبان فرانسوى بوده است . وى از كتابهاى چاپ شده در عثمانى بدين منظور بهره برده است . برخى از آن كتابهاى آموزشى عبارتند از:
. 1 كتاب مكالمه صبيان ( تركى فرانسه ) چاپ 1283 ق . استانبول . سيد اين كتاب را مطالعه كرده و يادداشتها و ملاحظاتى هم بر آن دارد . (173)
. 2 كتاب تعليم لسان چاپ 1284 ق . عثمانى . در تعليم زبان فرانسه به تركى سيد جمال الدين قسمت هايى از آن را مطالعه كرده و توضيحاتى بر آن نوشته است . (174) كتاب هايى به زبان تركى از سيد به جاى مانده كه وى آنها را خوانده و علامت گذارى نموده و بر پارهاى از مطالب آن عناوينى را افزوده است . بنابر اين سيد از قبل با زبان تركى آشنايى داشته و در عثمانى به آموزش زبان فرانسه مى پردازد . چون متن اين كتابها تركى بوده برخى تصور كردهاند كه وى تركى مى آموخته است . البته در ضمن مطالعه با لهجه استانبولى نيز آشنايى پيدا كرده است .
. 3 سيد براى تكميل زبان فرانسه كتابهايى كه به زبان فرانسه بوده مى خوانده است از جمله كتابهاى گرامر . در بين كتابهاى گرامرى كه وى مطالعه مى كرده كتابى وجود دارد چاپ قسطنطنيه 1870 م . سيد اين كتاب را خوانده و بر حواشى آن به قصد ياد گرفتن فرانسه يادداشتهايى كرده است . (175)
از اين روى بايد گفت سيد جمال در عثمانى به فراگيرى زبان فرانسه مشغول بوده نه زبان تركى . سيّد در اين مدت خيلى عالى زبان فرانسه را فرا مى گيرد به گونهاى كه مى توانسته به آن زبان نامه بنويسد . سيد جال به مطالعه و تحقيق در مسایل و علوم مختلف مى پردازد . از جمله كتاب هايى كه مطالعه مى نمود در زمينه جفر بود . (176) سيد در مسجد سلطان احمد عنوان مدرسى مى يابد و در آن جا به تدريس مى پردازد . (177) بعد از گذشت شش ماه حضور در عثمانى به عضويت « انجمن معارف » و « انجمن دانش » (178) در آمد . در آن زمان مسؤوليت وزارت معارف با منيف پاشا بود . (179) عضويت سيّد در اين انجمن باعث كمال آن گرديد . سيد جمال آری و نظرات خود را بى پروا مطرح مى كرد . وى معتقد بود: آموزش بايد جنبه عمومى بيابد ولى حسن افندى شيخ الاسلام و متصدى اوقاف عثمانى با اين نظر مخالف بود . (180)
سيد جمال در مسجد سلطان احمد و اياصوفيه به سخنرانى مى پرداخت و درباره اتحاد و هماهنگى مسلمانان و فوائد علم و صنعت اقتصاد و تجارت سخن مى گفت . محبوبيت و عنايت مردم به وى و مراجعه مكرر به او باعث شد كه حسن افندى اسد آبادى را رقيب خود بداند و در صدد توطئه عليه وى برآيد . او با سيّد و نظراتشان مخالفت مى كرد و منتظر فرصت مناسبى بود كه او را از صحنه خارج سازد . مخالفان سيّد با آنچه باعث تثبيت موقعيت او مى شد مخالفت مى كرند . از جمله بين عثمانى و يمن مشكلاتى بروز كرده بود سيد پيشنهاد كرد حاضر است براى حل مشكل به يمن مسافرت نمايد . ولى مخالفان وى كه موفقيت او را باعث تزلزل موقعيت اجتماعى خويش مى دانستند سلطان را از واگذاردن اين مأموريت به وى منع كردند . (181) از آنچه مرحوم محسن امين در شرح حال سيد على بن شهاب نگاشته بر مى آيد كه اين مشكل مربوط به شيعيان حضر موت بوده و تا سال 1311 ادامه داشته است . على بن شهاب در اين سال براى حل مشكل و رفع ظلم از شيعيان حضر موت و مسلمانان جاوه به عثمانى مسافرت مى نمايد . (182) از آن جا كه سيد جمال موقعيت اجتماعى والائى در عثمانى به دست آورده بود روز نامه « بصيرت » كه به تركى چاپ مى شد براى آشنايى مردم با وى در شماره فوق العاده خود به تاريخ جمادى الثانيه 1287 يك عبارت و دو بيت شعر عربى را به خط سيد جمال منتشر كرد . (183) حسن افندى براى از بين بردن محبوبيت سيد تلاش وسيعى را آغاز نمود . وى سخن از او را در باب علم حق بهانه كرد و سيد رانزد سلطان فاسد العقيده معرفى نمود . (184) ولى نتواست با اين دست آويز جديد شخصيت سيد جمال را نزد افكار عمومى و سلطان بى اعتبار نمايد .
در رمضان 1287 تحسين افندى رئيس دار الفنون عثمانى از سيد جمال الدين خواست كه در جمع داشنجويان سخنرانى نمايد . (185) وى نيز سخنرانى خود را تنظيم و قبل از قرائت در جمع دانشجويان و علمأ و نويسندگان و مديران جرايد و استادان دارالفنون آن را به صفوت پاشا وزير فرهنگ و شيروانى زاده مشاور دولتى و منيف پاشا ( وزير سابق علوم ) و از رجال دولتى و عضو انجمن معارف نشان داد و مورد تأييد و تصويب آنان واقع گرديد . وى خطابه خود را با صداى رسا و آهنگ گيرا و منظم چنان به پايان برد كه همه را تحت تأثير قرار داد . وى در اين سخنرانى از زندگى اجتماعى سخن به ميان آورد و لزوم تلاش و كوشش براى رسيدن به صنعت و علوم بايسته را ياد آور شد:
«هر كس تنها به سايه كوشيدن مى تواند به هر مقصدى كه داشته باشد برسد . حتى حضرت انبياى عظام عليهم الصلاْ و السلام هم وقتى كه نكوشيدهاند و زحمت نكشيدهاند عقب ماندهاند . » (186)
شيخ الاسلام حسن افندى اين سخنرانى را بهانه كرد و سيد را متهم نمود كه نبوت را صنعت مى داند . از اين روى وى را تكفير كرد . (187)
بحث پيرامون اين فقره از سخنرانى سيد جمال باعث مباحثى در محافل و جرايد عثمانى گرديد . در نتيجه سيد اواخر سال 1287 عثمانى را ترك كرد . تبليغات برخاسته از جبهه حسن افندى تنها متوجه سيد جمال نبود . جبهه حسن افندى دارالفنون را كانون تبليغ افكار ضد مذهبى مى دانست و كارگردانان نظام آموزشى تازه را ناشر الحاد و زندقه . اين ترّهات بهانهاى شد كه تحسين افندى را از رياست دارالفنون بر كنار كنند و پس از گذشت يكسال دار الفنون را نيز تعطيل نمايد .روز نامه فارسى زبان اختر چاپ استانبول در شماره 16 سه شنبه 27 جمادى الاولى سال 1309 تكفير نامهاى را عليه سيد جمال منتشر كرد: (188)
« على رؤس الاشهاد اظهار زندقه والحاد نموده حاشا و ثم حاشا نبوت را به عنوان صنعت ياد نمود . » (189)
زمان صدور اين تكفير نامه وقتى كه دولت ايران سيد جمال را از ايران اخراج كرده بود و وى در لندن با مجلّه ضيأ الخافقين عليه شاه ستمكار ايران مقاله مى نوشت . (190)
سيد جمال الدين بعد از ترك عثمانى در روز آخر ذى حجه براى بار دگر وارد مصر گرديد . (191) سيّد تاريخ ورود خود را به مصر چنين گزارش مى دهد:
« در شهر محرم الحرام سنه 1287 وارد محروسه مصر القاهره شدم . در جنب سيدنا الحسينى سكنى اختيار نمودم مشغول تعليم گرديدم . جمال الدين الحسينى . »(192)
سيد جمال الدين ورود خود را محرم سال 1287 ذكر كرده است . اين تاريخ صحيح نمى باشد زيرا:
. 1 از قراين و شواهد از جمله: تصريح خود وى به اين مطلب كه « مشغول تعليم گرديدم . » به دست مى آيد كه سفر وى به مصر موقتى نبوده است .
. 2 همه اتفاق دارند: سيد جمال در رمضان 1287 در دارالفنون عثمانى سخنرانى كرده است . (193)
. 3 طبق نوشته خود او در 15 محرم 1287 در منزل حاجى بيك وهبى مميز اول ضربخانه در جوار سلطان محمد فاتح (194) بوده است . پس معلوم مى شود كه در اين نوشته اشتباهى رخ داده است . سيّد تاريخ ورود خود را بعد از پنج سال در تاريخ 1292 نوشته (195) وبه جاى ذى حجه محرم نوشته است . در ارتباط با ورود مجدد سيد به مصر و آشنايى عبده با وى نيز ترديدى وجود دارد . در برخى كتابها از قول عبده زمان آشنایى وى با سيّد در محرم 1288 ( 1271 م . ) ذكر كردهاند . (196) و برخى محرم 1287 (197)كه اين تاريخ در صورتى صحيح خواهد بود كه فرض كنيم: سيد جمال در اين بين از مصر ديدارى داشته امّا بسيار كوتاه و با عبده براى ديدار سيّد به عثمانى رفته است . ولى بر هيچ يك از اين دو فرض شاهدى نداريم . از اين روى بايد زمان آشنايى را محرم 1871 م دانست .
سيد جمال بعد از مدتى اقامت در مصر در صدد خروج از آن ديار بر مى آيد و تذكره مرور به عثمانى را از سفارت ايران مى گيرد . (198) رياض پاشا در ملاقاتى كه با سيّد داشت از وى خواست كه در مصر بماند:
« خيلى مجذوب لياقت و كمالات او شده از حكومت مصر براى او يك مستمرى به قدر هزار غروش مصرى در ماه مقرر كرد؛ لذا سيد در مصر بماند . (199)»
سيد در مصر به تعليم و تربيت طالبان علم پرداخت و از اين طريق حركت گسترده علمى را در كشورهاى اسلامى بويژه كشورهاى عربى سبب گرديد . تلاشهاى علمى و اصلاحى وى را در دوران هشت ساله توقف در مصر مى توان به سه دوره تقسيم كرد:
. 1 دوره آشنايى و جذب نيرو . از آغاز تا اواخر سال 1290.
. 2 دوره تدريس و بحث و تثبيت موقعيت اجتماعى و به تعبير ديگر كادر سازى و تحول فرهنگى . از اواخر سال 1290 تا اوائل سال 1294.
. 3 دوره فعاليت هاى سياسى و تشكيل نيروهاى تربيت شده و براى نجات مصر . از محرم 1294 تا زمان اخراج از مصر .
بر اساس قرائن و شواهد حركت هاى سازمان يافته سياسى وى باعث گرديد كه رژيم مصر تحمل وى را نكند و به اخراج او از ديار مصر دست يازد . امّا على رغم خواست دشمنان آزادى وبيدارى تلاش هاى علمى و فرهنگى به بار نشسته بود . احمد امين مى نويسد:
« آن بذرهائى كه سيد در فارس و آستانه پاشيد نروييد اما آنچه در مصر تجربه كرد رویيد و رشد كرد . » (200)
از فعاليت هاى سيّد تا به سال 1290 اطلاعى در دست نداريم از اين روى تلاش هاى علمى و سياسى وى را در ديار مصر از همين سال پى مى گيريم .
سيّد پس از دو سال اقامت در مصر شروع به تدريس مسایل فلسفى و اعتمادى كرد . گويا در آغاز متن خاصى را براى تدريس بر نمى گزيند بلكه خود به نقل و نقد آرأ فلسفى و عقيدتى مى پردازد . اين درسها را عبده در رسالهاى به نام « الواردات » گرد آورد و خود مقدمهاى بر آن نگاشت . دكتر محمد عماره در اين باره مى نويسد:
« عبده مقدمه رساله الوارادات را نگاشت و آن رسالهاى است فلسفى كه افغانى آن را در سال 1872 م / 1290 ه . املأ كرده و اين اولين اثر از آثار فكرى عبده است كه براى ما به جاى مانده وبعد از مرگ وى منتشر شده است . » (201)
عبده در مقدمه اين رساله به چگونگى آشنايى خود با سيّد جمال و تدريس مطالب آن اشاره دارد:
« من به جستجوى علوم گوناگون سر گرم بودم و در همان هنگام كه پيرامون باغستانهاى دانش مى گشتم بر آثارى از علوم حقيقى ( حكمت ) آگاهى يافتم و سخت به آنها دل بستم ؛ اما كسى را نيافتم كه آهنگ آن علوم دانسته باشد . . . تا خورشيد حقايق پرتو افكند و در شعاع آن امور لطيف و باريك بر ما روشن گشت . اين كار با ورود حضرت حكيم كامل و حق قائم استاد ما سيد جمال الدين تحقيق يافت .... پس ما اميد به او بستيم كه شمهاى از علوم مزبور را تدريس كند و او درخواست ما را اجابت نمود . و خداى را سپاس . اين ماجرا در سال 1290 ه . رخ داد و ما از اين طريق به تحفههاى شگفت دست يافتيم . پس او ما را به كلياتى اشارت فرمود كه اين كتاب جزئياتش را بيان مى كند و به نشانههايى رهنمون شد كه اين رساله دلایل روشن آن را عهده درا است و اين امر به هنگامى روى داد كه در كار حكمت سستى و فتورى پيش آمده بود و آن حكيم گويا بارانى بود كه براى زنده ساختن اين نعمت فرستاده شد . . . » (202)
درسهاى سيد جمال در سال 1290 در مصر و حوزه بسته الزهرا عكس العملهاى منفى را در پى داشته است . از جمله شيخ عليش و برخى از هم فكران وى در برابر انديشههاى سيد به مخالفت بر مى خيزند و وى را ملحد و بى دين مىخوانند . سليم يك عنحورى در همين خط سير مىكرد . وى مىنويسد:
« او ( سيّد جمال ) چون در شناخت اديان مهارت دارد به الحاد و قدم عالم گراييده و چنين تصور مىكند كه ذرات پراكنده در فضا تكامل مىيابند و دگرگون مىشوند و به شكل اجرام قابل رؤيت در مىآيند و به نظر وى اعتماد به وجود محرك و علت نخستين و حكيم تصورى است كه از پيشرفت انسان و بزرگداشت معبودى كه در طول سالهاى دراز بدان گرايش يافته به وجود آمده است . » (203)
البته بعدها محد عبده سليم بك را قانع كرد كه راه صواب نپوييده و سليم بك نيز به اشتباه خود در مقالهاى ديگر معترف شد و به دفاع از سيّد پرداخت (204) و در سلك شاگردان وى درآمد . (205) سليم بك گزارش جالبى دارد از شيوه آموزشى سيّد بدين شرح:
« رسم معمول جمال الدين اين بود كه روزش را در خانه مىگذارند و همين كه تاريكى شب فرا مىرسيد عصايش را بر مىداشت و به قهوه خانهاى نزديك « از بكيه » مىرفت و در آن جا جمعيتى به صورت نيم دايره دور هم مىنشستند و سيد در ميان آنان قرار مىگرفت . در اين نيم دايره لغوى شاعر منطقى پزشك شيميدان مورخ جغرافیدان مهندس و طبيعى به يكديگر پيوسته بودند و در طرح دقيقترين مسایل و مشكلترين مباحث مورد احتياج با يكديگر مسابقه مىدادند . آن گاه عقدههاى اشكال آنها را يكى يكى حل مىكرد و طلسمها و رموزى كه بدان اشاره مىشد گشوده مىشد و با زبان عربى فصيح بدون لكنت زبان و بدون معطلى و ترديد مانند سيل خروشان از قريحهاى كه خستگى را نمىدانست چيست حرف مىزد و شنوندگان را دچار شگفتى مىساخت . و به همه پرسشها جواب مىداد و معترضين را قانع و ساكت مىنمود . سيّد اين وضع را ادامه مىداد تا پرده تاريك شب فرو مىافتاد آن وقت حساب قهوه خانه را از جيب
خود تصفيه مىكرد و راه خانه را پيش مىگرفت . » (206)
سيّد به خواست شاگردان متونى را براى تدريس برگزيد . امّا به خاطر اطلاعات گستردهاى كه داشت به هر بخش و فصلى كه مىرسيد كلام را بسط مىداد و افكار خود را القأ مىكرد:
« هر فصلى از فصول يا جملههاى آن كتابها تكيه گاهى بود كه شيخ ( جمال الدين ) در شرح افكار و آرأ خود و بسط و توسعه در نواحى فكرى و تطبيق بر حيات واقعى و نظر او به جهان به عنوان يك واحد ابراز مىكرد در حالى كه تصوف را با فلسفه و هيأت ممزوج مىنمود . » (207)
سيّد تفكر خود را به دو گونه ارائه مىداد:
. 1 دروس علمى منظم كه براى عدهاى خاص از علمأ و فضلأ هم چون: محمد عبده شيخ عبد الكريم سلمان شيخ ابراهيم لقانى سعد زغلول و شيخ ابراهيم هلباوى افاده مىنمود . (208)
. 2 دروسى كه براى عموم در قهوه خانهها اجتماعات و . . . افاده مىنمود . محمود سامى با رودى عبدالسلام مويلحى ابراهيم مويلحى على مظهر سليم نقاس اديب اسحاق و . . . جز شاگردان اين مدرسه سيّد بودند . (209) البته برخى از شاگردان مدرسه اول در اين مدرسه نيز شركت مىجستند و بهره مىبردند .
تاريخ تدريس كتابهاى گوناگون: فلسفى اصولى منطقى هيئت تصوف و عرفان را كه سيد به طور منظم در منزل خود داشته و عبده و همفكران وى در آن شركت مىكردهاند و ديگر فعاليت هاى سيّد را با توجه با اسناد باقى مانده از وى ارائه
مىدهيم . درباره تدريس سيد در دانشگاه الزهرا نظرها گوناگون است:
در كتاب « الاستاذ الامام » به اين نكته تصريح شده كه سيّد جمال الدين هيچ گاه در دانشگاه الزهرا تدريس نكرده است . (210) ولى برخى نوشتهاند: در اوان ورود به مصر آن جا تدريس مىكرد؛ اما روزى كه يك كره براى نشان دادن موقعيت جغرافياى جهان اسلام به الزهرا آورده بود علماى الزهرا با وى به مخالفت برخاستند و او را از تدريس
در الزهرا محروم كردند . (211)
در اين تاريخ تدريس تلويح الاصول در قاهره به پايان رسيد . سيّد در تعليقاتى كه بر اين كتاب دارد مىنويسد:
« تدريسش در مصر القاهره سنه 1290 از هجرت محمدى ( صلعم ) اتفاق افتاد و على قدر الامكان تا باب محكوم عليه تصحيح گرديد و بعضى ( حواشى ) از فنارى بر هوامش كتاب نوشته شد . جمال الدين الحسينى الافغانى . » (212)
ديدار از اهرام مصر: « هرمان (213) كه در جيزه مصر واقع است زيارت شد و عجایب آنها كه به نظر رسيد موجب حيرت گرديد . جمال الدين الحسينى . » (214)
سيد جمال به دانشگاه الزهرا رفت و آمد داشته است . شايد در يكى از همين ديدارها كره جغرافياى را با خود به دانشگاه الزهرا برده باشد . از يادداشتى كه وى بر روى جلد يكى از كتا بهاى خود كه به عربى نوشته است اين مطلب به دست مىآيد كه او مىخواسته الزهرا خفته را بيدار كند و متوجه پيشرفت هاى علمى روز نمايد . آنان را به
انديشه در آنچه لازم و به درد جامعه مىخورد وا دارد و از علوم و فروضى كه به كار جامعه نمىآمد باز دارد . در همين تاريخ گفتگويى دارد با يكى از دانشجويان الزهرا به نام حسين . از وى سؤال مىكند: آيا سوار قطار شدهاى؟
پاسخ مىدهد: بله
سؤال مىكند: چه چيزى قطار را به حركت در آورده؟
پاسخ مىدهد: علم . (215)
در اين تاريخ تدريس اشارات ابن سينا شروع شده (216) است .
گويا در اين سال بيشترين فعاليت علمى سيّد تدريس فلسفه بوده است . مىنويسد:
« در شهر محرم 1292 در محروسه مصر قرب قلعه مشغول تدريس فلسفه مىباشم . » (217)
در اين تاريخ خواستار ورود به محفل فراماسونرى (218) مىشود . سيد جمال با اين كار در صدد بر مىآيد به طور جدى وارد مسایل سياسى شود؛ زيرا نيروهاى سياسى در چنين تشكيلاتى سازماندهى مىشدند .
سيد جمال افزون بر تدريس و تحقيق به استنساخ رسالههاى مفيد نيز مىپرداخت و يا به ديگران وا مىگذارد . سيّد به استنساخ نوشتههاى ابن سينا بسيار علاقه داشته از اين روى رسالههاى متعددى از ابن سينا كه سيّد آنها را استنساخ كرده در بين كتابهاى خطى وى به جاى مانده است . در تاريخ فوق استنساخ رساله « اقسام العلوم » ابن سينا به دست امين رضا ساكن مصر به پايان رسيده است . (219)
در اين تاريخ تفسير ابن سينا از سوره اخلاص فلق وناس توسط احمد عبد الغنى النجيلى الشافعى استنساخ شده است . (220)
طبق يادداشت سيد جمال الدين در اين تاريخ بعد از گذشت هشت ماه از تاريخ در خواست ورود به فراماسونرى به عضويت لژ كوكب الشرق پذيرفته مىشود . (221)
برخى در اين سند ترديد كردهاند . (222) اگر اين ترديد پذيرفته شود بدين معنى خواهد بود كه سيد جمال با محافل فراماسونرى ارتباط داشته ولى عضو رسمى نبوده است .
در اين تاريخ سيّد تدريس حكمْ العين را آغاز نمود . (223) در انتهاى نسخه شرح حكمْ العين شاه ميرك بخارى نوشته است:
« در سنه 1293 در مصر محروسه شروع به تدريس حكمْ العين نمودم از براى جماعتى از طلبه علم الزهرا و در سنه 1294 در شب پنجشنبه 24 جمادى الثانى بختام پيوست و در همين سال روسيه با دولت عثمانيه محاربه مى نمود از طرف آسيا و از طرف روملى . جمال الدين الحسينى » (224)
در كتاب حاشيه حكمْ العين ملا ميرزا جان نوشته است:
« در شهر صفر در مصر مشغول مطالعه حكمْ العين بودم . 1293 جمال الدين الحسينى الكابلى » (225)
در اين تاريخ رسالهاى در تحقيق « مذهب الصوفيْ و المتكلمين و الحكمأ المتقدمين » به خط احمد عبد الغنى نجيلى شافعى (226) استنساخ شده كه نشانگر اهتمام سيد جمال به اين امور مى باشد .
از جمله كتابهايى كه سيد تدريس كرده تذكره خواجه نصير طوسى در هيئت است . وى معمولاً كتابى را كه مطالعه مى كرده نكات مشكل آن را توضيح مى داده و بر آن تعليقه مى زد و اشتباهات آن را بر طرف مى نموده و گاه عناوينى نيز براى مطالب آن بر مى گزيده است . تذكره خواجه نصير را محمد نعيم مستارى شاگرد سيد براى وى در سال 1291 استنساخ كرده و سيّد در سال 1293 حواشى متعددى نگاشته و تاريخ ثبت حواشى را خود مشخص كرده كه مى تواند حاكى از زمان دريس اين كتاب باشد . در موردى نوشته:
« كتبه جمال الدين فى مصر القاهره فى شهر شعبان المعظم سنه 1293 فى زمان حكومْ اسماعيل خديو مصر » (227)
در مورد ديگر چنين نگاشته:
« در شب دوشنبه 13 شهر شوال در مصر محروسه در درب تبان اين تعليقات منقول از شرح نظام الدين نيشابورى به ختام پيوست . كتبها جمال الدين الحسينى 1293 » (228)
پايان استنساخ كتاب نصائح الحكمأ در مصر از روى نسخه مكتوب در كابل . (229)
او در زمينههاى گوناگون به تحقيق پرداخته حتى وقتى كه آشنايى مردم با بهائيت ضرورت پيدا مى كند به تحقيق در اين زمينه مى پردازد و ثمره اين تحقيق عميق در دایرةالمعارف بستانى به چاپ مى رسد . (230) وى در هر جا كه بود به كسب علم و دانش مى پرداخت . كتاب هاى وى شامل كتابهاى: فلسفى عقيدتى (231) عرفانى تصوف اصولى رياضى سياسى هيئت و ادبى است . ولى در مصر بيشتر به تدريس كتابهاى فلسفى هيئت و رياضى پرداخته و بر آنها حاشيه و تعليقه زده است . كتابهاى ديگرى وجود دارد كه فقط علامت و عنوان گذارى كرده كه نشانگر مطالعه آنها براى
تدريس است . مانند: اخلاق ناصرى افكار الجبروت فى ترجمه اسرار الملكوت ( به زبان تركى ) تحرير القواعد المنطقيه فى شرح الرسالْ الشمسيه توضيح و تلويح ( حاوى تنقيع الاصول صدر الشريعه بخارى و حاشيه تفتازانى ) حاشيه سيد على بر شرح شمسيه خلاصْ الحساب شيخ بهائى كتاب هيئت قوشجى شرح چغمينى شرح مطالع الانوار شرح مواقف قاضى عضد هدايه ميبدى و حاشيه آن از اصفهانى . (232) شيخ محمد عبده جز كسانى است كه در هنگام تدريس كتابهاى مختلف در محضر سيد جمال بوده و از درسهاى وى بهره برده است . رشيد رضا درباره كتبى كه سيد در مصر
تدريس كرده مى نويسد:
« و عبده رحمه الله تعالى به من خبر داد كه كتابهايى كه نزد سيد جمال خوانده است عبارتند از: الزورأ دوانى در تصوف شرح قطب ( الدين ) بر شمسيه و شرح مطالع ( الانوار ) و سلم العلوم از كتب منطق و الهدايه ( ميبدى ) اشارات حكم العين و حكمت الاشراق از كتب فلسفى و كتاب عقائد جلال ( الدين ) دوانى در توحيد و توضيح با تلويح در اصول و چغمينى و تذكره طوسى در هيئت قديم و كتاب ديگرى در هيئت جديد كه اسم آن را از ياد بردهام . » (233)
كتابهايى كه عبده از محضر سيد فرا گرفته آنهايى است كه سيد بر تدريس آنها تصريح و يا علامت گذارى و مطالعه كرده است . تنها كتابهاى دوانى در ليست كتابهاى باقى مانده از سيّد موجود نيست .
در اين تاريخ از سوى تشكيلات فراماسونرى از
جلسه فوق العاده لژ كوكب الشرق قاهره شركت جويد . (234)
سيّد همكارى را با تشكيلات فراماسونرى از سال 1292 آغاز و در سال بعد به عضويت محفل كوكب الشرق قاهر درآمد و به مرور ايّام بر فعاليتهاى سياسى خود افزود . به گونهاى كه در سال 1294 كمترين فعاليت علمى را داشته است . وضعيت بد اقتصادى و سياسى مصر باعث شد كه سيد جمال از راههاى گوناگون در ساماندهى اين ديار اسلامى بكوشد و شاگردان ممتاز و آگاه خود را نيز بر خدمت به خلق مسلمان و آگاهى بخشيدن به آنان تشويق نمايد . براى روشن شدن وضعيت اقتصادى و سياسى مصر ضرور مى نماد در اين زمينه بيشتر تأمل كرد و از نقش خئنانه كشورهاى
اروپايى مخصوصاً انگلستان و بى كفايتى خیدو مصر و قرار دادن اين كشور عظيم در پرتگاه سقوط سخن به ميان آورد . حفر كانال سوئز در زمان خيدو اسماعيل اتفاق افتاد . هزينههاى فوق العاده مربوط به ساختمان كانال سوئز و برنامههاى ديگر حكومت مصر را مجبور به دريافت و امهاى خارجى كرد . اين وامها با وقيحانهترين شرايط به
مصر داده شد . اولين وام در سال 1862 دريافت شد . در سال 1293 / 1876 مجموعه وامها و قروض خارجى مصر به به 94 ميليون ليره رسيد . مقدار زيادى از اين پولها صرف ولخرجي هاى اسماعيل پاشا كاخها و حرمسراها و تجمل طلبي هاى وى شده بود . (235) و اين رقم تا 100 ميليون ليره رسيده كه مصر به بانك هاى اروپایى بدهكار شد . (236)
خيدو اسماعيل براى باز پرداخت وامهاى خارجى تصميم گرفت سهام مصر را در كانال سوئز بفروشد . انگلستان در تاريخ 15 نوامبر 1875 (237) هزار سهم از كانال سوئز را خريد . (238) در پايان همان سال به خاطر كاهش قيمت سهامى مصر دولت مصر نتوانست وامهاى خود را بپردازد . از اين روى دولت بريتانيا مصر را وادار ساخت
كميسيون ويژهاى را براى رسيدگى به امور مالى خود بپذيرد . (239) براى باز پرداخت وام ماليات مخصوصاً ماليات روستائيان 9 تا 12 ماه پيش وصول شد . بر اين مشكل كمرشكن افزوده شد كم آبى رود نيل در تابستان 1877 (240) . وضعيت به گونهاى وخيم شد كه خيدو املاك خود را واگذار كرد . در روز 28 اوت 1294 / 1878 ه . ق . كابينهاى را روى كار آورد كه برخى از اعضاى آن را اروپائيان تشكيل مى دادند (241) و در رأس آن شخصى بود ارمنى الاصل و مرتبط با بانكهاى لندن و پاريس به نام نور پاشا . (242)
عبده در سختى به بررسى وضعيت مصر قبل از سيد جمال پرداخته و مى گويد:
« مردم مصر قبل از سال هزار و دويست و نود و سه شؤون عمومى بلكه خصوصى همه مردم را ملك مطلق فرمانرواى بزرگشان مى دانستند . و همچنين كسى كه در اداره امور مردم نايب و نماينده حاكم باشد اين چنين حقى را دارد تا بر حسب اراده خويش در همه كارها مداخله كند . . . » (243)
وضعيت بد اقتصادى و سياسى مصر و دخالت بيگانگان در امور اين كشور باعث شد كه سيد جمال الدين به طور جدى وارد صحنه سياسى شود . به هر اندازه كه دخالت بيگانگان بيشتر مى شد به همان اندازه سيد جمال بيشتر فعاليت سياسى مى كرد . به گونهاى كه از اواخر سال 1294 ديگر سخنى از تدريس كتابى خاص در يادداشت هاى
وى ذكر نشده است .
اديب اسحاق نويسنده مشهور مصرى و شاگرد سيد جمال درباره سيّد و علت دخالت وى در امور سياسى مى نويسد:
« هو الحكيم الخطيب البالغ الحجْ النبيه المتوقد الذكأ الجرئ الذى لايعرف الخوف . . . و كان السيد جمال الدين كثير التطلع الى السياسْ شديد الميل ألى الحريْ قوى الرغبْ فى انقاذ المصريين من الذل فلما عظم التداخل الاجنبى فى مصر و اختلف امورها الماليْ علم انه لا بد من تغيّر احوالها » (244)
او حكيم سخنور و رساننده حجت و برهان و نام آور روشنايى بخش و افروزنده بى باك بود كه ترس را نمى شناخت . . . سيد جمال الدين در امور سياسى آگاهى بسيار داشت . شديداً به آزادى علاقهمند بود .
علاقه فراوان داشت كه مردم مصر از ذلت و خوارى رهايى يابند . و زمانى كه دخالت بيگانگان در مصر زياد شد و امور مالى آن دچار دگرگونى گرديد دانست كه ناچار بايد اوضاع را دگرگون و متغير ساخت .
اين اعتقاد به دگرگونى اوضاع بود كه سيد جمال را به تشكيلات سياسى فراماسونرى كشاند و درگير مسائل سياسى گرديد .
او شاگردان خويش را وارد معركه كرد . شاگرد ممتاز وى شيخ محمد عبده به همكارى با مجلات روى آورد و اولين مقاله او در الاهرام در 14 شعبان 1293 منتشر شد . (245)
عبده در اين مقالات تلاش مى كرد كه محيط تاريك تقليد را به روشنائى انديشه و تحقيق هدايت كند و توجه به علوم عقلى و روحانى را با كوشش در فراگيرى علوم مادى و تجربى قرين سازد . برخى از عناوين مقالات او از اين قرار است:
« والقلم » « العلوم الكلاميه والدعوْ الى العلوم العصريه » « المدبر الانسانى و المدبر العقلى الروحانى » . (246)
سيد جمال در اين تاريخ تدريس حكمْ العين را به پايان مى رساند . (247) بعد از آن بيشترين تلاش وى در امور سياسى متمركز مى شود .
در اين تاريخ از سيد جمال الدين دعوت مى شود كه در جلسات لژ فراماسونرى كوكب الشرق قاهره شركت جويد . وى شركت مى كند و با اكثريت آرأ به رياست برگزيده مى شود . (248)
پر واضح است كه در آن زمان هنوز ماهيت ضد انسانى تشكيلات فرماسونرى روشن نشده بود . سيد بر اين باور بود كه از طريق اين تشكيلات و در جمع روشنفكران و آزادي خواهان مى تواند پيامش را به همگان برساند و جامه عمل بر آن پوشد . محفلى بود با شعار: آزادى برابرى برادرى و شرط عضويت در آن باور به آفريننده جهان (249) و هدف و سمت و سوى حركت مبارزه با ظلم و بيداد . اينها كافى بود كه فردى آزادي خواه مخالف سر سخت ظلم و بيداد و تلاشگر در راه برادرى و برابرى را به خود جذب كند . خود سيّد به عوامل جذب اشاره دارد:
« اولين چيزى كه مرا براى اقدام و عمل و شركت در سازمان احراز ( بنايان آزاد ) تشويق كرد عنوان بزرگ و ارزشمند: آزادى برادرى و برابرى بود و اين كه گفتند: هدف اين محفل حفظ منفعت انسان و كوشش و تلاش در راه فرو ريختن كاخهاى ظلم و برافراشتن پرچم عدالت مطلق است . » (250)
در اين تاريخ فعاليتهاى سياسى سيد جمال اوج مى گيرد . وى افزون بر رياست لژ كوكب الشرق و تلاش گسترده در راه زمينه سازى براى رهايى مصر از بدبختى و فلاكت در راستاى آگاهى دادن به مردم و مهيا ساختن آنان براى تحول و دگرگونى عميق گامهاى مهمى بر مى دارد از جمله نشر روزنامه و مجلات گوناگون . به كمك وى روزنامه « مرآْ الشرق » به مديريت سليم عنحورى مسيحى تأسيس مى شود (251) و در اوت 1879 مديريت آن به يكى ديگر از شاگردان سيد به نام ابراهيم اللقانى (252) منتقل مى گردد . نويسنده بزرگ مصرى اديب اسحاق را به ايجاد روزنامه در « مصر » وا مى دارد . (253) مقر اين روزنامه در منطقه « باب شعريه » قاهره بوده كه با بهترين حروف چينى و چاپ عرضه مى شده است . (254) اهداف و جهت گيري هاى روزنامه را سيد ترسيم مى كند و براى حفظ اين خط سير و نمودن اهداف آن مقالاتى از خود با نام مستعار: مظهر بن وضاع به چاپ مى رساند . آن گاه بين اديب اسحاق و سليم نقاش ارتباط بر قرار كرد و امكان دريافت امتياز روزنامهاى را در اسكندريه به نام « التجاره » براى آنان فراهم ساخت . سيد جمال از آن روى به اسكندريه توجه داشت كه شهر بندرى و مرتبط با جهان بود و روزنامه برد و سيعى پيدا مى كرد و در اسرع وقت اخبار را به سرتاسر جهان مى گستراند . چنين هم شد روزنامه نقش فوق العادهاى در رساندن اخبار به ديگر كشورها و آگاهى مردم ايفا مى كرد .
از اين روى گلاد ستون نخست وزير وقت انگلستان از نقش اين روزنامه در بيدارى مردم ابراز نگرانى مى كند . (255) سيد جمال محمد عبده و ابراهيم لقانى را وا دار به همكارى با اين دو روزنامه كرد .سيد مقالهاى تحت عنوان: « روح البيان فى الانجليز و الافغان » نوشت كه در آن از نقش استعمارى انگلستان انتقاد كرد كه فوق العاده انعكاس يافت . اين دو روزنامه رواج زيادى پيدا كردند وسيد جمال از اين طريق روح تازهاى را در مردم مصر دمى د . ولى رياض پاشا نتوانست تحمل كند كه مردم به قلههاى بيدارى دست مى يابند . زيرا در آن صورت مكانت وى به خطر مى افتد . از اين روى دستور به توقيف اين روزنامه داد . (256)
اديب اسحاق شاگرد مكتب سيّد از حركت باز نايستاد و در سال 1879 روزنامهاى به نام « مصر الفتاْ » چاپ و عرضه كرد . (257) ظاهراً اين مجله ارگان انجم « مصر الفتاْ » بوده كه در همان سال از جانب طرفداران سيد جمال بنيان گذارده شده است . (258) سيد جمال شاگردان خود را به ايجاد روزنامه و نوشتن مقالات انتقادى تشويق مى كرد:
« نويسنده شوخ طبع يهودى به نام يعقوب صنوع زمانى كه با سيد آشنا مى شود در مجله فكاهى خود به نام: « ابو نظاره » از سياست اسماعيل پاشا انتقاد مى كند . » (259)
پي نوشت :
165.( مجموعه اسناد)/8.
166.(همان مدرك)/6.
167.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/49 به نقل از خاطرات سيد جمال الدين افغانى مخزومى/27.
168.(همان مدرك).
169.(سيد جمال الدين افغانى در مطبوعات افغانستان) صديق رهپو/23.
170.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف الله اسدآبادى/36; (مقالات جماليه)/13;(جمال الدين الافغانى) محمد عماره/49.
171.(مجموعه اسناد)/20.
172.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/52.
173.(عبقرى الاصلاح و التعليم الامام محمد عبده) عباس محمود العقاد/63 دارنهضه مصر قاهره.
174.(مجموعه اسناد)/14.
175.(سيد جمال الدين حسينى صدر واثقى/53.
176.(جمال الدين الافغانى) محمد عماره/5; (الاعمال الكامله لجمال الدين الافغانى)محمد عماره/31 الموسوعة المصريه.
177.(مجموعه اسناد)/11.
178.(همان مدرك)/20 سند38.
179.(همان مدرك)/18 سند25.
180.(همان مدرك)/21 سند43.
181.از جمله نامه اى كه وى به زبان فرانسوى به بلنت نوشته است.ر.ك:(تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس) ج8/5.
182.(همان مدرك)/11.(در شهر استانبول در جوار سلطان فاتح در خانه حاجى بيك وهبى نشسته ام و كتب جغر مطالعه مى كنم.جمال الدين الحسينى الافغانى.)
183.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين) محيط طباطبايى/18.
184.(همان مدرك)/30; (سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/53.
185.(جمال الدين الافغانى) دكتر محمد عماره/50.
186.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/54 به نقل از خاطرات سيد جمال الدين مخزومى/29.
187.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى) ميرزا لطف اللّه اسدآبادى/37;(جمال الدين الافغانى) دكتر محمد عماره/50.
188.(اعيان الشيعه) سيد محسن امين جزء18/41 دارالتعارف بيروت.
189.(مجموعه اسناد)/77.
190.(جمال الدين الافغانى)دكتر محمد عماره/51.ناقل سخن سيد در باب علم بارى يوسف وهبى بوده است.وى سخنان سيد را در باب علم بارى به حسن افندى گفته و او نيز به سلطان عثمانى منتقل كرده است.يوسف وهبى ظاهر برادر محمد وهبى بوده كه همراه سيد در پاريس بوده و سيد در عثمانى در منزل وى سكونت داشته است.
191.(العروة الوثقى) جمال الدين الافغانى و شيخ محمد عبده با مقدمه استاد شيخ مصطفى عبدالرزاق/20 دارالكتاب العربى بيروت.
192.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/57; (جمال الدين الافغانى) دكتر محمد عماره/51.
193.(همان مدرك); (تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس) ج7/5.
194.(سيرى در انديشه سياسى عرب) حميد عنايت/82 انتشارات كتب جيبى 1363.
195.(سيد جمال الدين حسينى)/278.
196.(مجموعه اسناد)/125.
197.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين) محيط طباطبايى/36.
198.(سيد جمال الدين اسدآبادى معروف به افغانى) سيد حسن تقى زاده/10 مؤسسه انتشارات سروش 1348; (مردان نامى شرق) فرخ زاد قسمت دوم/197 مطبعة الاجتهاد بيروت.
طبق نوشته تقى زاده روز اول نوروز نيز بوده است كه به سال شمسى هجرى1249 مى شود.
199.(مجموعه اسناد)/18 سند20 تصوير24.
200.(تاريخ الاستاذ الامام الشيخ محمد عبده) رشيد رض ج30/1 چاپ اول.
201.(مجموعه اسناد)/12.
202.(همان مدرك)/تصوير24.سيد جمال الدين زمان ورود خود را به مصر و زمانى كه در سال 1292 مشغول تعليم فلسفه بود با يك خط و در يك جا و به ترتيب نوشته است.
203.(جمال الدين الافغانى) ابوريه/25 دارالمعارف مصر 1961.
204.(تاريخ الاستاذ الامام ) رشيد رضا ج24/1; (عبقرى الاصلاح و التعليم الامام محمد عبده) دكتر محمد عماره/63.
وى تاريخ آشنايى عبده با سيد را سال 1869 دانسته است.يعنى سفر اول سيد به مصر كه ظاهراً صحيح نيست.ر.ك:(الاعمال الكامله للامام عبده)ج21/1.
205.(مجموعه اسناد) تصوير149.دكتر عماره در كتاب خود:(جمال الدين الافغانى) /295 تصوير اين تذكره را آورده ولى از آن جا كه اصرار دارد بر اين سيد جمال افغانى بوده در صفحه 31 همان كتاب مى نويسد:(در اين تذكره آمده:(سيد محترم جمال الدين) ولى در آن مطلبى نيامده كه ثابت شود كه وى همان جمال الدين افغانى است.)
206.(تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس) ج8/5; (سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/62;(اعيان الشيعه) سيد محسن امين ج215/4.
207.(زعماء الاصلاح فى العصر الحديث) احمد امين/62 دارالكتاب العربى بيروت.
208.(الاعمال الكامله للامام عبده) دكتر محمد عماره ج21/1.
209.(شيخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) سيّد مصطفى طباطبائى/42.به نقل از (تاريخ الاستاذ الامام) ج2.
رسالة(الواردات) شامل 12 بخش است كه هر بخشى از آن را شيخ(وارده) نام نهاده است.اين رساله كوتاه با نثرى متين نوشته شده و از نظر روش نگارش و اسلوب فكر تا اندازه اى به روش حكيمان و عارفان مى ماند. ظاهراً نام كتاب و عنوا نمايش از الاشارات ابن سينا كه به چندين(الاشاره) تقسيم شده اقتباس گشته است.(همان مدرك)/43
سيد جمال نيز نسخه اى از اين رساله در سال 1291 كه توسط ابراهيم بن على لقانى در مصر استنساخ شده با خود داشته است.(مجموعه اسناد)/14.
210.(زعماء الاصلاح) احمد امين/110.
211.(زعماء الاصلاح) احمد امين/110; (زندگى و سفرهاى سيد جمال الدين اسدآبادى) على اصغر حلبى/50.متأسفانه بخش اول اين كتاب(حدود پنجاه صفحه) برگرفته از زعماء الاصلاح و ترجمه آن است اما مؤلف! به هيچ وجه به اين نكته اشاره نكرده است.در مقدمه كتاب نوشته:(ولى من گذشته از بيان شرح حال و زندگانى او به نقد انديشه ومعروف ترين كتاب او(رساله نيچريه) و شرح و تصحيح آن كوشيده ام) و با توجه به اين نكته احتمال دارد كه بخش هاى ديگر كتاب نيز…
213.(مفخر شرق سيد جمال الدين اسدآبادى) ترجمه ونگارش سيد غلامرضا سعيدى/52 دفتر نشر فرهنگ اسلامى1370.
اين كتاب ترجمه بخشى از كتاب(فيض الخاطر) احمد امين است.مطالب اين كتاب با تفاوت هايى در زعماء الاصلاح آمده است.
214.(همان مدرك)/43.
215.(زعماء الاصلاح)احمد امين/64;(مفخر شرق)سيد غلامرضا سعيدى/42.
216.(مفخر شرق)/45.
217.(تاريخ الاستاذ الامام)رشيد رضا ج32/1.
218.(تاريخ روابط سياسى ايران و انگليس) محمود محمود ج8/5.اين مطلب به نقل از دائرة المعارف بريتانى در ماده سنى آمده است:
(سيد جمال الدين فلسفه ابن سينا را در جامع الزهرا داخل كرده و تدريس مى كرد و يك كره براى نشان دادن شكل زمين به مسجد آورد از اين روى غوغاى علما بلند شد و او را از الازهرا اخراج كردند)
تدريس كتب فلسفى در مصر نشانگر آن است كه سيد در ايران تحصيل كرده است.سعد زغلول پاشا رهبر بزرگ ملى و رئيس دولت مصر حكايتى از خاطرات دران جوانى خود نقل كرده كه مؤيد حضور سيد در دانشگاه الازهر است.وى مى نويسد:
(در دوران جوانى آن زمان كه در الازهر مصر تحصيل مى كردم شنيدم كه سيد جمال الدين آمده و در الازهر علوم جديد را نشر مى دهد. كره اى دارد و از جغرافيا بحث مى كند.علم او را از تدريس جغرافيا و مسایل اجتماعى باز مى داشتند و مى گفتند:اين درسها در الازهر صحيح نيست من هم كه در آن روز جامد و خشك بودم با چند نفر تصميم گرفتيم كه او را بزنيم.به منزل وى رفته ديديم در كنار او يك كره جغرافياست.درباره آن از وى سؤالاتى كرديم.سيّد كره جغرافيا را در دست گرفت وبا كلماتى لبريز از عشق به ميهن بزرگ اسلامى كشورهاى اسلامى را روى كره به ما نشان داد… و گفت:
نجات مردم مسلمان بدون شناخت صحيح كشورهاى اسلامى و بازگشت به وحدت صدر اسلام امكان پذير نيست… از اين روز بود كه من به ياران او پيوستم و ديگر با او مخالفت نكرديم.
219.(مجموعه اسنادش/18 سند26 تصوير25.
220.در فرهنگ معين آمده:هرمان و هرمين به دو هرم بزرگ از سه هرم مصر گويند كه يكى 137 و ديگرى136 ذرع طول دارد و سومى ارتفاعش 66 ذرع است.
221.(مجموعه اسناد)/18سند23.
222.(همان مدرك)/20 سند36.
223.(همان مدرك)/18 سند20.
224.(همان مدرك)/14 سند/9 تصوير18.
225.(مجموعه اسناد)/24 سند57 تصوير40 با امضاى جمال الدين الكابلى.در اين سند آمده:سى و هفت سال از عمرم گذشته است.خط آن مرتب و منظم است و از خود با عنوان مدرس علوم فلسفى در مصر ياد مى كند.
226.(همان مدرك)/17 سند9.
227.(همان مدرك)/16 سند15.
228.(همان مدرك)/11 تصوير12.
229.اين سند در صفحه158 دفتر دوم سيد جمال الدين ذكر شده است.متن آن چنين است:
(در ليله عاشوراء دهم شهر محرم الحرام داخل لج گرديدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم سنه1293).
در ارتباط با اين سند شبهاتى به ذهن مى آيد:
1.به نظر مى رسد كه اين يادداشت در مصر نوشته نشده باشد.
2.برخلاف معمول امضاى سيّد در پاى يادداشت وجود ندارد. به جاى آن از مُهر چهارگوشه بزرگ استفاده شده است.حال آن كه سيد در انتهاى يادداشتهاى خويش هر چند كوتاه و مختصر امضا مى كرده است.در نامه درخواست ورود به فراماسون نيز امضاى وى وجود دارد.
3.چرا و به چه علت در آخرين صفحه دفتر دوم سيد جمال الدين اين سند آمده است؟ از اين روى احتمال مى رود:برخى از مهر و دفترچه سيد سوء استفاده كرده باشند.
سيد حميد روحانى(نهضت امام خمينى ج80/3 مركز اسناد انقلاب اسلامى) مى نويسد:
(با چشم پوشى از پرسشهايى كه درباره اين يادداشت از نظر(خط)مطرح است نكته هايى در خور بررسى و نگرش است:
1.هر انسان با سوادى مى داند كه(عاشوراء) با دهم شهر محرم برابر است و آوردن توضيحى آن دو به دنبال يكديگر كارى نيست كه معمولاً از تحصيل كرده هاى حوزه اسلامى سر بزند.
2.جمله(در ليله عاشورا… داخل لج گرديدم) و جمله(آن زمان در مصر اقامت داشتم) با يكديگر سازگارى ندارد…
3.نكته سؤال برانگيز ديگر اين كه در زير اين يادداشت مُهر سيد جمال الدين حسينى 1277 زده شده است.مهر زدن پاى جمله اى از خاطرات آن هم به شكلى كه در كتاب ياد شده ديده مى شود به هيچ وجه با عرف و عادت سازگار نيست…)
با توجه به تاريخ مُهر سيد جمال بايد در سفرى كه از هند به ايران آمده و از ايران به افغانستان رفته است مُهر را ساخته باشد;زيرا در تاريخ 1277 در تهران بوده است.
نكته ديگرى كه اين ترديد را قوت مى دهد اين است كه طبق گزارش تنظيم كنندگان دفتر دوم سيد جمال 84 ورق داشته كه چهار ورق آن بين اوراق 1و 2 قيچى شده است. در مجموع مى شود 168 صفحه.اين نوشته در صفحه 158 درج شده كه ورق 79 مى باشد.اين مهر بزرگ در روى اوراق 79 80 81 و 83 زده شده و بين اوراق 82 تا 83 دو ورق قيچى شده است.تنظيم كنندگان اسناد گزارشى از بقيه اوراق كه داراى مهر:(جمال الدين حسينى1277) مى باشد نداده اند.
اين احتمال مى رود اشخاصى خواسته اند از دفترچه سيد و مهر وى سوء استفاده كنند و برخى اوراق را بى جهت مهر زده و تعدادى را بعد از سندسازى قيچى كرده اند.
سيد جمال الدين طبق اسنادى كه منتشر شده از اين مهر كمتر استفاده مى كرده تنها در صفحه اول توضيح و تلويح(مجموعه اسناد18 سند 26) از اين مهر استفاده كرده است.وى معمول مطالب خود را امضاء مى كرده و يا گاهى از مهر كوچكتر خود استفاده مى كرده است.
228.(مجموعه اسناد)/11 تصوير11.
230.(مجموعه اسناد)/16 سند12 تصوير22.
231.(همان مدرك).
232.(همان مدرك)/16 سند13.
233.(همان مدرك)/17 سند15.
234.(همان مدرك)/15 سند11.
235.(همان مدرك)/16.
236.(همان مدرك)/15 سند10.
237.(دائرة المعارف بستانى) ج26/5ـ 28 دارالمعرفة بيروت.
238.(مجموعه اسناد) تصوير11.فهرست برخى از كتب سيد جمال در علم كلام فلسفه و عرفان ذكر شده است.
مانند:(اسفار اربعه) (شرح منظومه) ملاهادى (شرح اشارات يا محاكمات)(شرح تجريد) ملاعلى قوشجى (شوارق) (حاشيه سيد بر تجريد) (هدايه ميبدى) و…
239.(مجموعه اسناد)/17ـ 20 سندهاى /19 /21/ 24/ 26/ 27/ 30/ 32/ 33/ 34.
240.(الاستاذ الامام) رشيد رضا ج26/1;(جمال الدين الافغانى) عماره/53.
241.(مجموعه اسناد)/24 سند59.
242.(تاريخ عرب در قرون جديد) و.لوتسكى ترجمه پرويز بابائى/288 انتشارات چاپار چاپ دوم 1354.
243.(همان مدرك)/289.
244.(همان مدرك)/291.
245.(همان مدرك)/294.
246.(همان مدرك)/297.
247.(زعماء الاصلاح)/63 سرپرست وزارت ماليه و اقتصاد انگليسى بود و وزارت كار فرانسوى.
248.(تاريخ عرب در قرون جديد)/298.
249.(مفخر شرق)/47; (زعماء الاصلاح)/68.
250.(الاستاذ الامام) رشيد رض ج40/1.
251.(همان مدرك) ج651/2.مقالات سيد از شماره 5 الاهرام تا 41 سال 1294 به طور متناوب چاپ شده است.
252.(شيخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر) سيد مصطفى طباطبايى /46.
253.(مجموعه اسناد)/16 سند12تصوير22.
254.(مجموعه اسناد) تصوير41.در اين تصوير7 جنايو1878 ذكر شده است كه تنظيم كنندگان اسناد آن را هفتم ژوئن دانسته اند(همان مدرك/24) ولى دكتر حائرى(تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى/110 آستان قدس رضوى 1368) 7 جنايو را هفتم ماه ژانويه دانسته كه در زبان ايتاليايى اين گونه به كار مى رود.ما نيز نظر وى را برگزيديم.در اين سند برخى ترديد كرده اند و گفته اند:معلوم نيست منظور از جمال الدين سيد جمال باشد و هيچ گونه آرم تشكيلاتى ندارد:(الى الاخ جمال الدين محترم).(نهضت امام خمينى) حميد روحانى ج82/3.
255.(تاريخ جنبشها و تكاپوهاى فراماسونگرى در كشورهاى اسلامى) دكتر عبدالهادى حائرى/92.
256.(مفخر شرق)/56; (زعماء الاصلاح)/73; (سيد جمال الدين حسينى)/71 به نقل از (خاطرات سيد جمال الدين)/38.
درباره كتاب(خاطرات سيد جمال)نوشته مخزومى مرحوم محيط طباطبائى(نقش سيد جمال/بيست و هشتم) به نقل از مغربى كه كتابى درباره سيد جمال نوشته مى نويسد:(من به خاطر ندارم كه مخزومى در عثمانى نزد سيد باشد و نوشته هاى وى از قبل و تلفيقى از مطالب عروة الوثقى و رساله نيچريه است).
به هر حال اين ترديد درباره خاطرات سيد جمال نوشته مخزومى وجود دارد ولى احمد امين به آن اعتماد كرده است.
257.(سيد جمال الدين افغانى پيشواى انقلاب شرق) محمد عثمان صدقى/48 بيهقى حوت 1355;(سيرى در انديشه سياسى عرب) حميد عنايت/83.
258.(سيد جمال الدين افغانى پيشواى انقلاب شرق) محمد عثمان صدقى/48.
259.(همان مدرك)/41; (سيرى در انديشه سياسى عرب)/83.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}